مدح و شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
غـم از دیـار غـمزده عـزم سفـر نداشت شد آسـمـان یـتـیـم که دیگر قمر نداشت این سو درون خـیمۀ سیراب از عـطش خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش از یـاری حـسـینِ عـلی دست بر نداشت او جـسم خـویش را سـپـر آب کرده بود جز مشک پارهپارۀ جـانش سپر نداشت درد و غمش تمامی از این بود که چرا یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را امّالبـنـین نخـواند که دیگـر پسر نداشت |